خلاصه قسمت دوم کتاب انضباط مثبت در کلاس درس
فصل دوم روش های مراقبت از دانش آموزان
قسمت اول
نخستین جزء از پازل انضباط کلاس درس، فضای مراقبتی مبتنی بر مهربانی،ثبات و استحکام روابط، شأن و مقام برابر و احترام متقابل است.
از یک گروه از دانش آموزان دوره راهنمایی پرسیده شد:(( وقتی درمدرسه خطایی از شما سرمیزند، چه اتفاقی رخ دهد؟))
پاسخ ها گوناگون بودند: محرومیت های عمومی، رفتن اجباری به مدرسه در روزهای تعطیل، محرومیت از غذا، اخراج موقت از کلاس، کار اضافی،شنیدن فریادهای اولیای مدرسه، تهدید شدن یا کتک خوردن در خانه،آوردن والدین خود به مدرسه و شرمنده شدن آنها، و در نهایت فرستاده شدن به دفتر مدیر،معاون یا مشاور مدرسه برای موعظه شنیدن.
از آنها پرسیدیم «آیا این مداخله ها، باعث بهبود رفتار شما در مدرسه شده است؟»
همه جواب دادند: «نه!»
دکتر جیمس تونی، در مقام یک پژوهشگر ، مطالعه ای به منظور تعیین سطح مراقبت انجام داد.
او از معلمان پرسید: «آیا شما از دانش آموزان خود مراقبت می کنید؟»همه معلمان گزارش دادند که از دانش آموزان خود در سطح بالایی مراقبت می کنند.
ولی وقتی دکترجیمس از دانش آموزان همین سوال را پرسید،متوجه شد متاسفانه دانش آموزان عمدتا باور ندارند که معلمان از آنها مراقبت می کنند؛ مگر دانش آموزان درس خوان که آن ها هم با معلمان را راضی می کنند و یا آنها را به بازی می گیرند.
هنگامی دانش آموزان می پذیرند ما مراقبشان هستیم که ببینند، می کوشیم آنها را کشف کنیم و میخواهیم از اشتباهاتشان به عنوان فرصتی برای یادگیری استفاده کنند.
دانش آموزان وقتی مراقبت ما را می پذیرند که احساس کنند به حرفهایشان گوش می دهیم و افکار و اندیشه هایشان را جدی گرفته ایم.
آنها تنها هنگامی باور می کنند و قبول خواهند داشت ما مراقبشان هستیم که به آنها کمک کنیم، پیامدهای انتخاب خود را، در محیطی عاری از ترس تجربه کنند؛ محیطی که آنها را به حل مسئله تشویق می کند و تنبیهی در کار نیست.
بخش دوم
رفتارهای بازدارنده و روی آورانه
یک معلم باید «اول قلبها را تسخیر کنید، سپس ذهنها را» و وقتی دانش آموزان احساس می کنند به شکل مثبتی در حال مراقبت هستند، به جای بدرفتاری، همکاری می کنند.
رفتارهای بازدارنده و روی آورانه
احترام و تشویق، دو جزء اساسی نظام مراقبتی ما هستند. در این جا پنج رفتار :دارنده ی عمومی بزرگسالان با جوانان را که آنها را دچار ناامیدی می کند و احساس مورد بی احترامی قرار گرفتن را در وجودشان ایجاد می کند و نیز پنج رفتار روی آورانه را که محترمانه و دلگرم کننده هستند، بیان می کنیم.
رفتار بازدارنده اول، فرض کردن
ما غالبأ فرض می کنیم که همه چیز را درباره ی دانش آموزان خود می دانیم. مثلا فرض می کنیم آنها چگونه فکر می کنند و چه احساسی دارند، بدون این که از خودشان پرسشی بکنیم.
رفتار روی آورانه اول، آزمون کردن
وقتی ما بررسی را به جای فرض کردن به کار می بریم، در این باره که دانش آموزان چگونه استعداد شگرف خود را برای برخورد با مسائلی که به نحوی روی آنها تأثیر می گذارد، شکوفا می کنند، به یافته های با ارزشی دست پیدا می کنیم.
رفتار بازدارنده دوم، رهانیدن / توضیح دادن
ما معمولا فکر می کنیم با توضیح دادن راه حل مسائل و مشکلات و جلوگیری از اکتشاف، به آنها یاری رسانده ایم. آیا تا به حال تعداد دفعاتی را که دانش آموزی را با سخنرانی، توضیح دادن و موعظه، از یک موقعیت تصمیم گیری رهانده اید، شمرده اید
ممکن است معلمی دست دانش آموزی را که می خواهد در هوای سرد به حیاط به برود، بگیرد و تا هنگام پیدا کردن کت و پوشاندن آن به تن دانش آموز، درباره مسئولیت پذیری وی و این که بدون کت، رفتن به هوای سرد صلاح نیست، سخنرانی بکند. در این هنگام جالب است نگاه مات دانش آموز را ببینیم تا متوجه شویم که با این سخنرانی، تنها خودمان قانع شده ایم، نه دانش آموز.
رفتار روی آورانه دوم، کشف کردن
هنگامی که معلمی می گوید: «بیرون سرد است، ژاکتت را فراموش نکن»، در واقع توضیح می دهد و دانش آموزان را رها می کند.
اما وقتی می گوید: «بیرون را نگاه کنید. فکر می کنید برای مراقبت از خودتان، به چه نیاز دارید؟»، در حقیقت آنها را به درک موقعیت دعوت می کند.
هم چنین با طرح چند پرسش پی در پی (بدون ارائه پاسخ)، می توانیم به دانش آموزی که نمی تواند لباس گرم خود را پیدا کند، کمک کنیم؛ بدون آن که خود به طور مستقیم ژاکت را پیدا کنیم و به تن او بپوشانیم و در مورد ضرورت حفظ سلامتی در سرما، برای او سخنرانی کنیم.
اگر به اطراف خود دقت کنید متوجه خواهید شد، دانش آموزان در حل مسائل و مشکلاتی که به کمک دانش خود بدان دست می یابند، بیشتر از نتیجه ای که به شیوه نصیحت و سخنرانی بزرگسالان برایشان حاصل شده است، اتکا می کنند و این، نوعی اکتشاف درونی است.
رفتار بازدارنده سوم، هدایت کردن
وقتی به طور مرتب دستوراتی را برای دانش آموزان صادر می کنیم، باید بدانیم که به طور مکرر سبب بی حرمتی به آنها می شویم، دستوراتی از قبیل: «آن را بردارید»، «آنها را کنار بگذارید»، «قبل از این که زنگ بخورد، میزتان را مرتب کنید!»
وابستگی را تقویت می کنند، همکاری و ابتکار را از بین می برند و رفتار پرخاشگرانه منفعل به وجود می آورند.
رفتار روی آورانه سوم، تشویق
الگوی انضباط مثبت کلاسی به معلمان اجازه میدهد، دانش آموزان خود را چنان درگیر برنامه ریزی و حل مسئله کنند که باعث خود رهبری آنان شود: «زنگ به زودی خواهد خورد. ممنون خواهم شد اگر هر کاری را که می توانید، به منظورآماده شدن کلاس برای ساعت بعد، انجام دهید». دستور مستقیم باعث غیرفعال شدن و یا عصیان می شود و دعوت با تشویق، سرآغاز همکاری است.
رفتار بازدارنده چهارم، انتظار داشتن
معلمان در بسیاری مواقع، وقتی انتظاراتی از دانش آموزان خود انتظار دارند که برآورده نمی شود، آنها را مستقیما سرزنش می کنند :«من انتظار رفتار بهتری از تو داشتم، من فکر می کردم تو مسئولیت پذیر از این باشی،من انتظار داشتم تو هم دانش آموزی مثل برادرت باشی».
اینها نشانه هایی از رفتارهای بازدارنده و انتظار داشتن بیش از حد توان است.
رفتار روی آورانه چهارم، جشن گرفتن
نشست کلاسی به دانش آموزان و معلمان اجازه میدهد که از یکدیگر قدردانی کنند. این قدردانی می تواند به هنگام حل مسئله و یا حتی تعریف کردن باشد.
وقتی ما فعالیت هایی را از دانش آموز میبینیم که بیانگر تلاش او در به فعلیت دراوردن توانمندی هایش است و این اقدامات را جشن می گیریم، در واقع او تشویق شده است.
مثلا دانش آموزی که تقلب می کند، می خواهد به آرزوی خود در کسب نمره بهتر دست یابد و از این طریق، سهمی درتشویق ها و جشن های کلاسی داشته باشد.
وظیفه ما این است که با جایگزین ساختن روش های مناسب، او را از تقلب کردن دور کنیم.
رفتار بازدارنده پنجم، بزرگ انگاری
«بزرگ انگاری» هنگامی اتفاق می افتد که ما فراموش می کنیم کودکان و نوجوانان، بزرگسالان بالغ نیستند. نباید انتظار داشته باشیم آنها مانند بزرگترها فکر و عمل کنند. به چند انگاره در این مورد توجه کنید: «چرا هیچ وقت نمی توانی؟»، «تو می توانستی تشخیص بدهی …»، «چند دفعه به تو بگویم؟!»، نمی توانم باور کنم این کار را انجام دادی»، «باعث ناامیدی ام شدی…».
پیام این رفتارهای بازدارنده چنین است: آن چه را من میبینم، شما نمی بینید و سخت در اشتباه هستید.»
رفتار روی آورانه پنجم، احترام گذاشتن
الگوی انضباط مثبت، تعامل بین معلم و دانش آموز را که باعث می شود، یکدیگر را درک کنند و تفاوت های فردی را دریابند، بالا می برد.
باید در نظر داشته باشید، اولویت های دانش آموزان در بسیاری از موارد، با اولویت های بزرگسالان یکی نخواهد بود. مثلا اهمیت خواندن علوم یا ریاضی در مدرسه و حتی ضرورت آمدن به مدرسه، شاید در اولویت های ۱ تا ۱۰۰ دانش آموزان جایی نداشته باشد. این به این معنی نیست که لازم نیست آنها علوم یا ریاضی را مطالعه کنند؛ بلکه معلمان باید بدانند، دانش آموزان اولویت های مهم دیگری دارند که شاید برای معلمان مهم نباشد.
نشست های کلاسی، فرصتی برای دانش آموزان به وجود می آورند تا موضوعات زندگی خود را مطرح کنند و برای مسئله هایی که به طور زنده با آنها درگیر هستند، راه حل هایی بیابند.
بخش سوم
مراقبت های نگرشی و مهارتی
علاوه بر رفتارهای روی آورانه و بازدارنده، نگرشها و مهارت هایی هم وجود دارند که معلمان (و تمامی افراد شاغل در فعالیت های آموزشی و پرورشی)، می توانند از طریق آنها به دانش آموزان خود ثابت کنند، مراقبشان هستند.
1- پایین آوردن تن صدا
برخی از معلمان از تأثیر تن صدای خودشان آگاه نیستند و نمی دانند این موضوع چه قدر روی دانش آموزان تأثیر می گذارد.
معلمی تعریف میکرد که « من در حین کار فهمیدم وقتی انتقاد می کنم بلند حرف می زنم ولی وقت حرف های خوبی برای گفتن دارم،آنقدر آرام صحبت می کنم که دیگرتن حتی نمی شنوند.»
2- به دانش آموزان خود گوش بدهیم و آنها را جدی بگیریم
یکی از دانش آموزان ۱۷ ساله مدرسه ای تصمیم گرفت، تکالیفش را به معلمش ارائه ندهد. او حدس می زد معلم مشکل نگرشی دارد و حتما او را تنبیه خواهد کرد.هر وقت می خواست راجع به تکلیفش با معلم صحبت کند، فکر می کرد معلم او را تنبل تلقی خواهد کرد و یا حرفش را جدی نخواهد گرفت. فکر می کرد معلم به خاطر این که تکالیفش را انجام نداده است، به او گیر خواهد داد.
با تشویق پدر و مادر، او تصمیم گرفت درباره احساس خودش با معلمش صحبت کند.از وقتی حرف هایش را به معلم زد، معلم گفت: «میدانم غیرمنصفانه به نظر می رسد که فقط روی تکلیف تأکید کنم، بدون این که نتایج امتحانات را در نظر بگیرم متأسفم که باعث نگرانی ات شدم»
3- لذت بردن از شغل
معلمی پنج سال متوالی از سوی دانش آموزان دبیرستانی که در آن تدریس می کرد، به عنوان معلم سال برگزیده شده بود.
از دانش آموزان پرسیدیم: «چرا فکر می کنید او می تواند این سربلندی و افتخار را به مدت پنج سال پیاپی از آن خود کند؟» جواب های بچه ها به سه دسته تقسیم می شدند:
1- او احترام می گذارد. ٢. به حرفهایمان گوش می دهد. 3. از شغلش لذت می برد.
یکی از آنها چنین جواب داد: «معلمان بسیاری بر سر کلاس های ما حاضر می شوند که مشکلات نگرشی و رفتاری دارند. آنها از ما و از شغلشان متنفر هستند و به نظر می رسد از زندگی نیز متنفر باشند. تلافی این هم بر سر ما در می آورند. ولی او همیشه با نشاط است. او از بودن در کنار ما لذت می برد و از همه مهم تر، از شغلش و به طور کل از زندگی اش لذت می برد.»
4- قدردانی از منحصر به فرد بودن
دانش آموز، هنگامی احساس می کند معلم از او مراقبت می کند که تشخیص دهد، دانش آموزی منحصر به فرد است. اگر بتوانیم خصوصیات ویژه و خاص هر دانش آموز را به خودش بشناسانیم، موفق عمل کرده ایم.
به عنوان مثال، برپایی نمایش های مدرسه ای و سپردن نقش هایی به دانش آموزان که آنها بتوانند ویژگی های مثبت خود را در آن نمایش نامه ها عینا به اجرا در آورند، از دیگر روش های قدردانی کردن از خصوصیات منحصر به فرد دانش آموزان است.
5- توسعه تمایلات صحیح
تا حالا فکر کرده اید وقتی با کودکی نوپا و یکی دو ساله روبه رو می شوید، ناخودآگاه احساس می کنید هر کاری که او انجام می دهد، دل پذیر است؟ اگر ما در مقام آموزشکاران و پرورشکاران، بتوانیم به جایگاهی برسیم که دانش آموزان را همان طور که هستند ببینیم، چند گام در تربیت به پیش رفته ایم ؟؟!!!!
اگر پسر بچه کلاس سوم دبستان، با شلواری کثیف و لباس هایی پاره شده از بازی، به نظرمان دل پذیر بیاید، همان طور هم باید از یک دانش آموز کلاس دوم راهنمایی که ممکن است مثله کله گنده ها رفتار کند.
به عبارت دیگر هر چیزی درجایگاه خود معتبر و ارزشمند است،نه در جایگاه بالاتر یا پایین تر.
6- داشتن حس شوخ طبعی
گاهی معلمان فراموش می کنند که با دانش آموزان شوخی کنند. خوب است بعضی وقتها زیاد جدی نباشیم. داشتن حس شوخ طبعی، نمک کلاس است.
یک روز معلمی با دانش آموزی مواجه شد که به فضای بالای کلاس زل زده بود و معلوم بود، یک خیال پرداز به تمام معناست. بارکلی دستش را روی شانه او قرار داد و به شکلی که همه فکر می کردند دارد تدریسش را ادامه میدهد، گفت:
« تصور ما این است، شما ۱۸ سال دارید. تمام مدت به شبکه تلویزیونی خاصی نگاه می کنید. تمامی خوانندگان و هنرمندان آن شبکه را می شناسید و اشعار آنها را بلدید. ولی آیا آنها به شما کار میدهند؟ به هیچ وجه! چرا؟ برای این که شما به فضا زل زده اید…»
در حالی که همه دانش آموزان از حرف های بی ربط معلم می خندیدند، دانش آموز مذکور سرش را پایین آورد، تبسمی کرد، کتابش را گشود و با کلاس همراه شد
البته بعضی از معلمان در ظاهر شوخ طبع اند، ولی مدام طعنه می زنند و به غیر از این که دانش آموزان را سرجایشان بنشانند، هدف دیگری ندارند. حتی برخی ها پا را فراتر می گذارند و ممکن است یک یا چند دانش آموز را ابزار خنده و حتی مضحکه بکنند. در واقع این معلمان، به جای این که شرایطی فراهم آورند که همه با هم بخندند، کاری می کنند که تعدادی از دانش آموزان به تعدادی دیگر بخندند.
7- به علایق بیرونی دانش آموزان احترام بگذارید
معمولا ما فراموش می کنیم که دانش آموزان به جز مدرسه، مشغله های دیگری نیز دارند. ممکن است از این که برای تیم ورزشی باشگاه یا محله خود یا حتی مدرسه انتخاب نشده اند، دچار شوک عاطفی شده باشند و یا این که به علت برنده نشدن در مسابقه ورزشی، مدت ها به هم بریزند. در دوره دبیرستان، مسائل دیگری آنها را احاطه می کنند: علاقه به اتومبیل و موتورسیکلت، گشت و گذار در اینترنت و درگیر شدن با انواع رسانه های در دسترس، و حتی کشیده شدن به مواد مخدر، مثال هایی از علایق بیرونی مثبت یا منفی دانش آموزان دبیرستانی هستند.
بخش چهارم
درگیر کردن دانش آموزان
خیلی از معلمان عادت دارند، به دانش آموزان خود دستور بدهند و مشکلات آنها را خودشان حل کنند.
این معلمان از مقاومت دانش آموزان در مقابل دستوراتشان تعجب می کنند و عاصی هستند.
ما در کلاس های گوناگون با معلمانی روبه رو شدیم که به طور مرتب «قوانین کلاس» خود را به دانش آموزان گوشزد می کردند.
درنتیجه در این کلاس ها، دانش آموزان یا تسلیم می شدند یا سرکشی می کردند.
ولی در مقابل، در برخی کلاسها، معلمان در روز اول مدرسه، همراه با دانش آموزان خود، یک بازی به شیوه بارش مغزی راه می انداختند و از بچه ها می خواستند، عقیده خود را در مورد اداره کلاس درس بیان کنند. در نهایت، فهرست عقیده های داوری شده، روی کاغذ نوشته و با عنوان قانون ما» روی دیوار نصب می شد. این روش، دعوتی از دانش آموزان برای درگیر شدن و شرکت کردن است.
آنها با این روش، در تصمیم گیری شرکت می کنند و تعجب برانگیز این است که قوانین نهایی شده، دقیقا همان نکته هایی هستند که اغلب معلمان می خواهند به زور آنها را به دانش آموزان تحمیل کنند.
بخش پنجم
بهسازی به جای تکامل
هنگامی که معلمان، دانش آموزان را به بهسازی تدریجی فعالیت هایشان تشویق می کنند، نه تکامل آنها، دانش آموزان احساس می کنند که از آنها مراقبت می شود.
نشست های کلاسی ممکن است کامل نباشد ولی هر شکستی، فرصتی برای حل مسئله به وجود می آورد. وقتی معلم از دانش آموزان میپرسد: «چه طور این مشکل را حل کنیم؟!»، این پرسش نشان می دهد نه تنها معلم مواظب دانش آموزان است بلکه دانش آموزان نیز باید مراقب یکدیگر باشند.
بخش ششم
مثال درباره مراقبت در نشست های کلاسی
گزارشی در مدرسه ای از شعارنویسی بر در و دیوار مدرسه و نیز ترسیم نقاشی های جور واجور، به ویژه نامناسب از لحاظ تربیتی، ارائه شده بود.
در این مدرسه، مدیر مجبور شده بود، به طور مکرر نقاشانی را برای نقاشی دیوارهای مدرسه به کار بگیرد، ولی بچه ها دوباره روی دیوارها نقاشی می کردند و شعار می نوشتند.
یکی از معلمان اعلام داشت، برای حل مسئله، از خود دانش آموزان کمک بگیریم و در این مورد، نشست های کلاسی برگزار کنیم.
در این نشست ها،دانش آموزان حکم صادر کردند، وقتی دانش آموزان در حین شعارنویسی و یا نقاشی شناسایی شدند، هدایت آنها، به نشست های کلاسی و خود دانش آموزان واگذار شود.
هم چنین، بچه ها گفتند، دلیل وجود شعارنویسی و نقاشی های جورواجور، نبود تریبون های آزاد برای اعلام نظرات و بیان دیدگاه های آنهاست و اگر چنین امکان هایی فراهم شود، حتما مسئله حل خواهد شد و چنین نیز شد.