خلاصه کتاب انضباط مثبت در کلاس درس
فصل اول اندیشه اداره مثبت کلاس
قسمت اول
روش درست آموزش کودکان، به درستی با رفتار درست با شهروندان مشابه است.
((رادولف دریکورس))
آرزوی ما داشتن مدرسه هایی است که در آنها با نوجوانان محترمانه رفتار بشه، مدرسه هایی که بچه هایشان هرگز به هنگام شکست تحقیر نشوند و در عوض با فرصتهایی یادگیری که از اشتباههای خود در فضایی ایمن به دست می آورند، احساس قدرت کنند.
در چنین مدرسه هایی است معلمان و دانش آموزان برای حل مسائل به هم کمک می کنند،که در کنار پرورش نوجوانان،احساس ترس، بی کفایتی و ناامیدی شان را در محیط یادگیری از آنها دور کنند.
در واقع معلمان نباید به دنبال این باشند که فقط دانش آموزان را کنترل کنند و آنها را تحت نفوذ داشته باشند.
احترام متقابل، خیابانی دو طرفه است. در شرایط احترام متقابل، با دانش آموزان به عنوان سرمایه هایی رفتار می شود که برای مشارکت، قابلیت فراوانی دارند.
وقتی معلمان مهارت های همکاری و مشارکت را یاد می دهند، مجبور نیستند همه کاره باشند.
برخی از معلمان، قبل از آغاز آموزش،نکاتی را به مشکل عنوان می کنند مثل:
* معلمان به هیچ وجه مایل نیستند در آموزش های ما، زمان های قابل توجهی صرف ارائه توضیح درباره نشست های کلاسی شود.
* در برخی از دانش آموزان دوست ندارند در گروه های چند تایی و دایره وار بنشینند و درباره مشکلات خود بحث کنند. آنها می گویند: این روش، برای حل مسائل مناسب نیست، وقت ما را در نشست های کلاسی هدر ندهید.
* و بعضی از معلمان می گویند، درست است که ما در کلاس های ۵۰ دقیقه ای و یک ونیم ساعتی تدریس می کنیم و همه این زمان را هم فعال نیستیم، ولی وقت اضافی هم نداریم که آن را در نشست های کلاسی هدر دهیم.
که باید باین دست از معلمان گفت قطعا این مشکلات به مرور حل خواهد شد.
مراحل گوناگون یک نشست کلاسی منظم، به دانش آموزان یاری می دهد، چگونگی کمک رساندن به یکدیگر را فرا بگیرند.
که قبل از ان، علت عمده مشکلات بچه ها را در خانواده ها جست وجو می کردند و برای حل این مشکلات دانش آموزان را پیش مدیر مدرسه،مشاور یا روان شناس می فرستادند.
قسمت دوم
برای دانش آموزان خود چه می خواهیم؟
از معلمان می پرسیم مهم ترین ویژگی دانش آموزان چیست و آنها برای شاد بودن و موفق شدن به عنوان عضوی از جامعه چه مهارت هایی باید کسب کنند؟
برخی از این ویژگی ها (و یا مهارت ها) به این شرح هستند مسئولیت پذیری، احترام به خود و دیگران، خود انضباطی، خودکنترلی، اهمیت دادن به ارتباط با دیگران، عزت نفس داشتن، اعتماد به خود، جرئت ورزیدن، لیاقت داشتن، اطمینان، شادمان بودن، تمایل به یادگیری مهارتهای ارتباطی، حل مسئله، شوخ طبع بودن، داشتن انگیزه ی فراوان برای یادگیری و همدردی با دیگران.
از معلمان شرکت کننده در کارگاه های آموزشی می پرسیم: آیا این ویژگی ها و مهارت ها، به اندازه ریاضیات، خواندن، یادگیری علوم و چیزهایی از این دست اهمیت دارند یا نه؟
با وجود اهمیت این ویژگی ها و مهارتها، چرا ما با جرئت می گوییم که برای رشد ویژگی های شخصیتی بچه ها و توسعه مهارت های آنها، وقت لازم را در اختیار نداریم؟
اگر معلمان از فرایند نشست های مشترک کلاسی های و دیگر اصول اداره مثبت آگاه شوند، به دانش آموزان فرصت می دهند، مهارت های خود را رشد دهند. در این صورت، مشکلات به تدریج حذف می شوند و دانش آموزان و اشتیاق بیشتری برای یادگیری پیدا می کنند.
قسمت سوم
برنامه هفت مرحله ای چیست؟
برنامه هفت مرحله ای در دو بخش شامل سه ادارک توانمند کننده و چهار مهارت اساسی، به رشد این ادراکها و مهارتها می پردازد:
سه ادارک توانمند کننده
1.ادراک توانمندی های فردی: «من می توانم.»
٢. ادراک اهمیت ارتباطات اولیه: «من در یک نشست مثبت حتما شرکت می کنم و به حضور در این نشست و استفاده از روشهای آن نیازمندم.»
3-ادراک تأثیرگذاری بر زندگی: «من میتوانم روی آن چه بر من اثر می گذارد، تأثیر گذار باشم.»
چهار مهارت اساسی
1. ارتباطات درون فردی: توانایی درک هیجانات شخصی که افراد برای خود تنظیمی از آن استفاده می کنند. با توسعه ی این مهارت، خودتنظیمی و خودکنترلی را رشد می دهیم و از تجربه های قبلی بیشتر و بهتر می آموزیم.
۲. ارتباطات برون فردی: توانایی کار کردن با دیگران و قدرت گوش فرا دادن به گفته های افراد و برقراری ارتباطات، همکاری، بحث و گفت وگو، سهیم شدن و همدلی با کسانی است که با آنها در یک مجموعه قرار گرفته ایم. .
۳. ارتباطات نظم یافته: توانایی پاسخ دادن به محدودیت ها و نتایج فعالیتهای زندگی روزانه، مسئولیت پذیری، تطبیق پذیری و انعطاف پذیری است.
۴. مهارت قضاوت: توانایی رشد دانایی و ارزشیابی موقعیتها طبق ارزشهای مناسب است.
قسمت چهارم
تغییرات مثبت برای بحث های آینده
بر اساس آموزه های آموزش و پرورش سنتی، بسیاری از معلمان عادت کرده اند به طور مستمر دانش آموزان را راهنمایی کنند. بعضی از دانش آموزان هم عادت دارند که مدام به وسیله همین معلمان راهنمایی شوند. معلوم است شکستن این عادات به زمان نیاز دارد.
معلمانی که فکر می کنند برگزاری نشست های کلاسی وقت تلف کردن است، بهتر است کلاسهای معمولی خود را به یاد آورند و در نظر داشته باشند که حل و فصل مشکلات گسترده کلاسی، چگونه بخش زیادی از وقت کلاس های آنها را فرا می گیرد.
ما در ابتدای کار، با یک آموزگار کلاس چهارم ابتدایی صحبت کردیم، سخنان وی، همه نکاتی را که یادآوری کردیم، در برداشت.
او گفت: « وقتی روان شناس مدرسه یکی کپی از برنامه های مربوط به آموزش های مدیریت مثبت در کلاس درس را به من داد و خواست که آن را در نشست های کلاسی خود به کار گیرم، واکنش اولیه من این بود که اوه! من نمی توانم. من که نمی توانم فقط با خواندن یک جزوه، یک روش علمی را در کلاس پیاده کنم. روان شناس مدرسه جزوه اش را داده و خودش را کنار کشیده است و من مانده ام و اجرای این کار سخت.»
این آموزگار، بعد از چند هفته و پس از چند بار اجرای آزمایشی این روش در کلاس خود، پذیرفت که قدرت کنترلی اش افزایش یافته است. او برای حل مشکلات کلاس و دانش آموزان خود، به طور مکرر از روان شناس کمک می خواست ، ولی به تدریج، دیگر به ندرت دنبال نصیحت های روان شناس مدرسه بود یاد و دانش آموزان کلاس در حال حل مسائل و کمک به یکدیگر بودند.
قسمت پنجم
نقش برجسته
به طور معمول، معلمان بر اساس نگرش های سنتی خود، روش های تشویق و تنبیه ویژه ای را به کار می گیرند که در حد زیادی فقط نقش کنترل گر را دارند.
آنها ازطریق تشویق برای همه کارهای خوب و تنبیه برای همه کارهای نامناسب(( فعلا انواع تشویق و تنبیه بحث نمی کنیم،)) در واقع به دنبال این هستند که دانش آموزان را مسئولیت پذیر بار بیاورند.
تنبیه، رفتار اشتباه را برای یک لحظه متوقف می کند و پاداش و تشویق غالبأ به عنوان انگیزه دهنده مورد استفاده قرار می گیرند.
معلمان باید نتایج دوره های کوتاه مدت و بلندمدت کنترلی را با هم مقایسه کنند و به دنبال پاسخ این پرسش باشند که: «کنترل های بلندمدت چه چیزهایی هستند؟ »
پژوهش های گسترده تربیتی نشان داده اند، تنبیه ها و پاداش ها در درازمدت نتایج منفی دارند. شورشها، استفاده منفی از تواناییها و بی دقتی در پیروی از قانون در افراد بزرگسال، نتیجه یاد نگرفتن مهارت های خودکنترلی و آداب و مهارتهای زندگی در سنین نوجوانی و جوانی است.
قسمت ششم
تأثیر پذیری
ما غالبا این سؤال را از معلمان می شنویم که: «وقتی برخی از دانش آموزان زندگی خانوادگی وحشتناک و از هم گسیخته ای دارند، از ما چه کاری برمی آید؟»
این معلمان می گویند اما عملا نمی توانیم به طور مستقیم کاری برای حل مشکلات خانوادگی و حتی مسائل مذهبی – اخلاقی دانش آموزان انجام دهیم.
این معلمان می گویند: « هر چه که در مدرسه آموزش داده شود، با تجربه های منفی خانه، از بین خواهد رفت. به اعتقاد آنها تعلیم و تربیت با چنین وضعیتی، در اوج بی کیفیتی است. ما ثمره زحمات خود را نمی بینیم،بذر می پاشیم، ولی برداشت محصول را تجربه نمی کنیم.
در پاسخ این گروه از معلمان باید گفت، برگزاری نشست های کلاسی، یکی از روشهای مثبت مقابله با چنین وضعیتی است. یکی از مزایای نشست های کلاسی این است که معلمان مجبور نیستند، انجام همه کارها را به تنهایی متحمل شوند و دانش آموزان در این نشست ها یاد می گیرند به یکدیگر یاری کنند.
همچنین باید از کنترل بیش از حد و مستقیم فراگیرندگان دست بردارند .آموزشکاران اعم از معلمان، مشاوران، مربیان و مدیران باید بدانند، توفیق این روش در پرسش بیشتر و در سخنرانی کمتر است. وقتی معلم دانش آموزان را برای بیان عقاید خود تشویق می کند و به جای دیکته کردن، به آنها اجازه انتخاب می دهد، شرایط حل مسئله به شیوه گروهی فراهم می آید و فضای کلاس، به فضای همکاری، تشریک مساعی و احترام متقابل تبدیل میشود. این جاست که اندیشه اداره کلاس به شکلی مثبت، تحقق می یابد.